برای دیدن این مطلب ابتدا باید در بزرگترین گروه اینترنتی با بیش از چندین هزار یوزر ثبت نام کنید. برای ثبت نام روی بنر بزرگ زیر کلیک کنید.




جک و لطیفه 1 - آرشیو مقالات و مطالب فارسی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/16
9:47 صبح

جک و لطیفه 1

بدست اسماعیل در دسته

 یه روز یه کچله میره سلمانی همه بهش مخندن برمیگرده میگه زهرمار اومدم اب بخورم
 دوتاجوجه باهم قرار می زارن وقتیکه بزرگ شدن باهم ازدواج کنن وقتی که بزرگ می شن میفهمن که هر دوتا شون خروسن


 غضنفر می خوره به دیوار وامیسته پلیس بیاد
 غضنفر با گونی ماسه میبرده داخل خونه یکی میاد مبینه بهش میگه مگه شما فرقون ندارید که باگونی ماسه میبری
غضنفر میگه بروبابا اون دفعه با فرقون بردم لاستیکش پشتمو اذیتم کرد

 یه شب غضنفر و دوستش میرن رویه پشت بوم سر این که کدوم وسط بخوابن دعواشون میشه

 به اسکلته میگن یه خالی بندی مشتی بگو میگه...توپولویم توپولو
 


به غضنفر میگن دو دو تا میگه چهارتا وچهارتا گردو بهش میدن دوباره میگن چهار چهارتا میگه یک گونی
 به غضنفر میگن پدرتو بیشتر دوست داری یا مادرتو . میگه : مادرتو
 
به غضنفر می گند چرا غضنفر شدی میگه سرطان که نگرفتیم خوب می شیم

 غضنفر یه ماکسیما میخره میره رنگ ابیش میکنه میگه اخیش حالا شد وانت

 یه روزیه مرده سرش خوردبه نرده رفت پشت پرده خورد حلواارده
 
یه بار به یه لره می گن اگه یه کامیون پول بهت بدن چیکار می کنی ؟ می گه پنج هزار تومان می گیرم خالی می کنم

 یه بار غضنفر می ره بم . وقتی برمی گرده ازش می پرسن دلخراش ترین حادثه که دیدی چه بود . می گه وقتی بود که داشتم کودکی را خاک می کردم وکودک می گفت : عموعمو من زنده ام

 یه روز غضنفر پرتغال پوست می کنه بعد تو دلش میگه خدا کنه موز باشه خدا کنه موز باشه

 یه بار یه پشه می خوره تو شیشه می گه عجب هوای سفتی بود


 غضنفر دفتر خاطراتش تموم میشه دورش میندازه

 یه روز غضنفر میره بقالی میگه یه نوشابه بده صاحب بقالی میگه سیاه یا سفید غضنفر میگه اینش به تو ربط نداره

  یروز به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چیکار میکنی میگه می فروشمش می رم خارج

 یه روز غضنفر پیتزا میخوره شب بربری میاد به خوابش میگه؟بیوفا... دیگه دوستم نداری